بیتابیتا، تا این لحظه: 10 سال و 7 ماه و 19 روز سن داره

گل خوشرنگ بیتا

بیتا جونم پا گذاشت به شانزدهمین ماه از زندگی

  سلام دختر گلم ، نازو تپلم ، عزیز دلم  ، شیرین خودم       پا گذاشتی تو16 ماهگی عزیزم امیدوارم همیشه تنت سالم باشه و شاهده موفقیتات باشیم   فرشته ی نازم اینم کیک 16 ماهگیت        و تولد عمه زهرا جون و مامان جون رقیه حسابی قر میدادی هااااا      من فدای نگاه خاص و معصومت " نفسم "       این گلا رو هم بابا خریده واست " گل خوشبوی من " گلارو ناز میکنی        آش و سوپ خیلی دوس داری ی قاشق بر میداری می...
23 آذر 1393

24 آبان 93 روز جمعه

دوباره سلام عزیز دلم   جمعه طبق معمول از خونه زدیم بیرون رفتیم سمت گنجنامه خواستیم  دوتا عکس تو هوای دل انگیز پائیز باهم بندازیم  خیلی خوش گذشت خیلی شلوغکاری کردی،  ماهم پا به پای تو شلوغ کردیم مثه بچه ها انرژی چن وقتمو خالی کردم گاهی خوش میگذره مثه بچه ها بالا و پائین بپری  منو بابایی هم که کودکه درونمون خیلی بازیگوشه   عزیز دلم خیلی دوست داریم         واقعا گلی         ماما جوووووووووووووووووووونم     &nb...
26 آبان 1393
1064 12 37 ادامه مطلب

بغض

تختے کہ امروز خالے شد … قلبے کہ دیگر روے تکرار نیست… ھوادارانے کہ دیگر نمے توانند نگرانت شوند… و صدایے کہ تا ابد جاودانہ مے ماند         خداحافظ مرتضے پاشایے ...
24 آبان 1393

15ماهگیت مبارک بیتا جونم

دختر کوچولوی مامانی سلام آغاز 15 ماهگیت رو تبریک میگم     قربون فک کردنت بشم که صورتت این شکلی میشه، آخه تو به چی فک میکنی هاااااااا       خنده خورشیدی است که زمستان را از نژاد انسانی دور می کند، پس همیشه بخند و در آخر چن تا از نقاشی های که مامان کشیده، همش تقدیم وجود پر از عشقت     ...
23 آبان 1393

خداحافظ 14 ماهگی

سلام دختر نازم  من الاهی بمیرم که تو سرما نخوری ، فدات بشم که آب بینی ، دهنت و چشمات را گرفته بود  و بند نمیومد خیلی ناراحت بودم شبا نمیتونستی بخوابی و  نیمه شبا پا میشدی و میزدی زیر  گریه  خودمم همزمان باهات مریض بودم گلم میدونستم چی میکشی همه مریضی ی طرف  درد بدن ی طرف       خیلی بی حال بودی  مال داروهات بود  اینجا تابت دادم خوابیدی      قربون چشمای بی حالت     آب دهنت راه گرفته گلو درد داشتی       میخواستم غذا درس کنم در کابینتو باز کردم بسته ماکارانی هارو...
20 آبان 1393

14 ماهگی

سلام دختر نازم 14 ماهگیت مبارک     با تاخیر عکس گذاشتم ببخشید نی نی وبلاگ قاطی کرده بود. این لباستو خودم دوزیدم برات       کلا با خوابیدن درگیری "بابایی اینطوری میخوابیده کوچولو بوده" خخ       کباب خوروووووووووووووووووووووووووون       دونه برف مامان         ناخن میگیره خخخ       دختر باهوشم روزی چندین بار خونه سازی هاشو میاره میریزه و بازی میکنه   عزیز دلم صبحا از خوا...
27 مهر 1393

اولین قدم های مستقل شدنت مبارک

سلام به بیتا جون ، نازنینم دخترم  عزیزم بلاخره خودت تنهایی شروع کردی به راه رفتن دیگه داشتم نگران میشدم ولی جای نگرانی نبود چون شما خیلی احتیاط کار هستی  وقتی چیزی جلو راهت باشه از کنارش دور میزنی، اگه مقصدت جایی نباشه که بتونی ازش بگیری خودتو به خطر نمیندازی، از صندلی کامپیوتر که میچرخه و از پشتی که میافته و ... نمیگیری چون  میدونی متحرکن  و باعث افتادنت میشن ... خلاصه بگم که موقع راه رفتن فقط عاشق اینم که به قیافت نگاه کنم چون همش زمین و اطرافو داری و  مواظب همه چی هستی    قرررررررررررررررررربونت برم من   ...
17 مهر 1393