سفر به روستای پالنگان و کرمانشاه
تعطیلات عید فطر رفتیم مسافرت دختر ناز مامانی
سلام عزیزم عمو بهمن این چن روز تعطیلاتو با زنعمو جون مژده که شما عاشقشی از عراق اومدن پیشمون بهمون پیشنهاد داد که باهم بریم ی جا مسافرت تو اینتر نت سرچ کردیم گفتیم ببینیم کجا خوش آب و هواس
روستای پالنگان رو انتخاب کردیم
فردا صبحش بار و بندیلو بستیمو رفتیم دم غروب رسیدیم اولش با خودمون گفتیم بسم الله اینجا کجاس دیگه ولی ی کم جا افتاد برامون هیچ خیلی هم خوش گذشت دلمون نمیخواست بیایم
فقط دلت آب بازی میخواست 10 دست لباس راحتی برات برده بودم، کم بود برات
وقتی نمیزاشتم بری آب بازی
حین آب بازی با مامان رقیه ی مامان
چرا هنگی دخترم نمیدونی چی خوردی ......؟ "نه مامانی "
" ماهی کباب "
معرکه بود
بای بای روستای پالنگان
وسایلامونو ایشون بردن پائین
سماشون ندرده الاهی...................
از اونجا ی سر رفتیم خونه عمه طوبی، عمه مادر جون که تو کرمانشاه بود شب خوابیدیم اونجا خیلی خوش گذشت جای همه دوستان خالی